میانِ خورشیدهایِ همیشه
زیبائیِ تو
لنگری ست_
خورشیدی که
از سپیده دمِ همه ستارگان
بی نیازم می کند.
به ندرت می توان قلم به دست گرفت و شکوه نکرد، انگار این قلم بخت برگشته را تنها برای شکوه آفریده اند و گویی خود قلم هم این را میداند. نوجوانی که در حال گذر بود چه گستاخانه از دنیا می پرسیدم سهم من کجاست؟! هدف از آمدن من چه بود و چه قرار است بشود؟! این دنیا که می گویم همان پدر و مادر بودند. حالا که آن دوران تمام شده، دنیا هم عوض شده... دیگر به دنبال مفهومی برای آن نیستم و دیگر به هدفی نمی اندیشم که قرار بوده باشد و حالا کجاست! این داستان تکراری خیلی هاست، میدانم، آخر من گاه به گاهی حرفهای خودم را در گوگل سرچ می کنم، آنقدر حرف شبیه حرفهای من هست که نمی توان آنها را سرسری هم از دیدگان گذراند. پس اینکه با اینحال باز هم می گویم و ول کن قضیه نیستم علتش لابد یک جور مرض است!
خوشبختی خیلی ساده است، ساده تر از آنکه بتوان درباره اش حرف زد. روزی یکی از دوستانم از دیگری پرسید: تو خوشبختی؟! او با تعجب که انگار عجیب ترین سوال عالم را از او پرسیده اند دهانش نیم متر باز ماند و بلاخره به خود آمد و گفت: یعنی چی؟ تا خوشبختی رو توی چی بدونی؟ جواب داد: توی هر چی! مثلا گاز زدن خیارشور خیلی لذت بخشه!
برخی آدمها از هر چیزی لذت می برند و با هر لذتی خوشبخت می شوند، البته شاید بتوان خوشبختی را در لذت هایی که می بریم جستجو کنیم! بهرحال همه محکوم به گذران هستیم _بجز اندکی که خود را می رهانند_ و با این حال و اینهمه شکوه باز هم به این دیار حقیر چقدر حریص هستیم!!!
****
ساده
آره خورشید عزیز.
قلم با اندوه و شکوه خوشه ..
چیزی که نوشتی دغدقه ی این روزای من بود. این که آیا من خوشبختم یا نه. برادرم یه کتاب بهم هدیه داد. خیلی خوشحالم کرد اون کتاب. وقتی دیدم این چیزا هم می تونه خوشحالم کنه فهمیدم خوشبختی همین چیزای کوچیک و دم دستیه. همین چیزایی که می بینیمشون ولبخند نمی زنیم و نمی دونم از زندگی چه انتظارایی داریم!
مرسی خورشید ..
سلام عزیزم

راست می گی ها
یادم نبود
نوشته بودم دلم براش تنگ شده
خوبه که حالا همچین حسی ندارم که دارم برات باز نویسی می کنم
و اینکه از این عکس خوشم اومد
اخرش دوتاشون مردن
تموم شد رفت پی کارش
خورشید عزیزم
همراه همیشگی من
دوست خوبم
می خواستم بگویم دلم برایت تنگ شده
در کامنت ها برایت چیزی نوشته ام در طاعون
مثل همیشه نه
بیشتر از همیشه
دوستت دارم
در جواب f : آخه سن خانوما از آققایون کمتره
قلم زیبای دارین با اینکه همش شکوه میکنه
axesh kheyli qashange.vali hala chera aval khanume mimire????
نی دونم
علت خوشبختی راضی بودن به آنچه که دارند است
حتی اگه گاز به یک عدد خیالشور باشه
یک عده هم همه چیز دارن ولی یک چیز در زندگیشون جایش خالی است اونم خوشبختی است
به نظر من اونی که همسر خوب دارد خونه و ماشین و ثروت داره بچه های سالم و کاری داره اگه احساس کنه که خوشبخت نیست یک روانی است که باید به روانپزشک مراجعه کند
جداْ!!!!