همیشه به انتهای گریه که می رسم صدای ساده ی فروغ از نهایت شب را می شنوم صدای غروب غزال ها را صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن آرام تر که شدم شعری از دفاتر دریا می خوانم و به انعکاس صدایم در آیینه اتاق خیره میشوم در برودت این همه حیرت کجا مانده یی آخر ؟
بعضی وقتا سنگ قبر ها را می خونم
اسم فامیل فرزند .....
تاریخ تولد .....
تاریخ وفات
بعد به خودم میگم انگار اصلا دنیا نیامده است و زندگی نکرده
هر چی بگی قبول نیست
کمی کمی کمی کمی
نیستی نیستی نیستی
می دانم .. ببخش مرا ..
عصاره ی تمام مهربانی ها را می گیرم و
از آن فرشته ای می سازم همچون "خودت" .
.
.
.
خورشید شب ما حالا حالاها باید بتابه ..
با این حرفا دریغ نکنی ها!
می تابه با همه کم نوری ..
vay che axi tano badanam larzid
همیشه
به انتهای گریه که می رسم
صدای ساده ی فروغ از نهایت شب را می شنوم
صدای غروب غزال ها را
صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن
آرام تر که شدم
شعری از دفاتر دریا می خوانم
و به انعکاس صدایم در آیینه اتاق
خیره میشوم
در برودت این همه حیرت
کجا مانده یی آخر ؟
یغما گلرویی
انگار صورتک خیال من
امشب می خندد
شاید می گرید
تا به حال دیده ای کسی را
که نمی دانی
می خندد یا می گرید
صورتک خیال من امشب
مانند دلقکی خندان
جوان است
تو می فهمی تو میدانی ؟
پروانه طاری
زندگی بی رحمانه
تکرار می شود
و آدم ها می میرند و
خوشبخت نیستند
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده که اکنون همانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ماهم مردمانیم
گاهی بی هوا
دلم هوایت را می کند
هوای تو
تویی که هیچوقت هوایم را نداشتی.....!!!!
دستورات اجرا شد

قالب وبلاگ عوض شد
نوشته های حدید در انتظار توست
نظراتی رو که ندیدی نبستم
فدای تو
این حرفی که زدی اسمش روزمرگیه
به یه زبون دیگه
چه عکس باحالی