خسته شدم از بس که خودم را خسته می کنم .. کی تمام می شود انرژی ام .. یک مسابقه است .. انگار با خودم در رقابتی بیهوده وارد شده ام .. می خواهم روی خواب را کم کنم .. روی خوراک را کم کنم .. روی خودم را نیز .. همیشه باید زیاده روی کرد تا فکرهایی که مثل کرم توی مغز آدم وول می خورند تمام شوند .. کار زیاد .. خواب زیاد .. خستگی .. بیهوشی .. روشهای ساده تری هم هست .. سابقه خانوادگی ام نشان می دهد استعداد دو چیز را دارم: اعتیاد و دیوانگی .. گاهی دست خودم نیست که به یک چیز پیله می کنم ..
باز ساعت یک ربع به چهار صبح صدای زنگ موبایل بیدار باش را زد گفتم بانو مگه ماه رمضان دوباره شده آحر نصف شب ما را از خواب می پرانی ما که تازه ساعت یک بامداد از میهمانی امده بودیم
صبح که بیدار شد گفت یک ساعت در تنظیم ساعت اشتباه کردم یک ساعتی که امروز نتیجه اش سردرد میگرنی من شد
ـ «اشتباه» می تواند حتی از یک شکاف بگذرد ولی «حقیقت» در یک دروازه گیر میکند. (اتازونی)
سلام دوست من !
کوتاه و زیبا بود .
البته نباید امیدوارم فقط مقصود همون متن نوشتن باشه ...
شاد باشین دوست من !
سلام دوست عزیز !

چ بسا ک خستگی های از این دست باعث اعتیاد و دوانگی بشن .
وول خوردن فکر رو خیلی تشبیه کردین ب کرم .
موفق باشین .
خودتو زیاد خسته نکن
سلام خورشید عزیز
عیدتون مبارکــــــــــ.
سلامی دوباره.منو یاد اولین پاراگراف بوف کور صادق هدایت انداختی."در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح رو در انزوا می خوره و می تراشه...این زخم ها رو نمیشه به کسی عنوان کرد...چون همه بر سبیل عقاید جاری خودشان تفسیر می کنند..." راه خلاص شدن از شرش رو هم یکی شو اعتیاد آورده بود؟؟/ حالا یادم رفته..حضور ذهن ندارم...راستی اسمت رو سرچ کردم..کلی مقاله به نامت هست..خب معلومه خیلی مشغله داری..کلی هم اکتیوی..بابا ایولا...مثبت تر از اون چیزی هستی که نوشتی..من ایمان دارم بت.
سلام.خیلی قشنگ نوشتی.داستان زتدگی من هم همینه.سالهاست که در فکر شروع ورزش هستم و هر روز اون رو به شنبه ی بعدی موکول می کنم.راستی یه فرق دارم.من بدون اینکه خودم رو خسته کنم خسته ام.کم انرژی و کم تحرک.و پر خواب.