روزمرگی

زندگی ما آدمها گاهی چنان دچار روزمرگی میشود که لیست کارهای روزانه مان دقیقاً مثل هم است و حتی جزییات آن نیز کاملاً شبیه هم می شود حتی ساعت خمیازه کشیدن نیز!  

آدم یاد شلمان میفته آیا ما شلمان شده ایم؟ یا شلمان رو از روی ما ساختند؟ 

از اینکه دوست دارم بمیرم شرمنده می شوم ولی کاری اش هم نمی شود کرد!  

وقتی میبینم باید هر روز رو هی تکرار و تکرار و تکرار کنم به این نتیجه می رسم که بهتره بمیرم تا بتونم چیز جدیدی بجز این تکرار رو تجربه کنم. 

ولی می دونی از چی بیشتر ناراحت میشم! اینکه بعد از مردن هم مجبور بشم بازهم به تکرار ادامه بدم!!! 

 

عمر

الان ساعت هشت و نیم است به زودی میشه ۹ و به سرعت امشب تمام میشه  

به سرعت این هفته و این ماه میگذره و سریعتر از اون این سال  

و از همه اینها سریعتر عمرمونه که تموم میشه