گذشتن..

وقتی کسی به راحتی از روح من می گذرد و روزها و سالها مرا در این گذرش عذاب می دهد.. چطور انتظار جواب سلام از من دارد..  

من روح حریر گونه ای بودم ..  

من از روشنی سایه ای نداشتم..  

من منی بودم با بالهای نقره ای..  

امروز نیلوفری هستم از ساکنین مرداب..  

هر روز در سپیده دم باز و در غروب بسته می شوم ..  

نیازمند خورشیدم ..  

اما خورشید نیستم ..   

هر بار که صدمه ای میبینم قسمتی از آب لجنزار را در خود می کشم و کم کم مردابی شده و کاملا میمیرم..

نظرات 2 + ارسال نظر
دکتر محمد مشهدی جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 06:01 ب.ظ http://seda75.persianblog.ir

سلام.از این که دیدم شما وبلاگنویس شدید خیلی خوشحال شدم همین الان وبلاگتون رو اد می کنم.من کاملا شما رو یادم هست از اصفهان.من دارم رزیدنت سال دو قلب می شم.سال یک که به خیر گذشت.

farhadtak جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 12:54 ب.ظ http://farhadtak.blogsky.com

زیبا بود...
سلام من فرهادم اگه خواستین میتونین یه سر به وبلاگم بزنین تازه تاسیسه ولی قابله تحمله
باتشکر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد