ساحل نگاری

کنار ساحل شنی ذهنم نشسته ام .. آفتاب برق نگاهش را بر تنم دوخته است .. یک تکه چوب میان انگشتانم چپ و راست می شود .. اسم تو را می نویسم .. به اش ذل می زنم .. با دست درهمش می ریزم .. اسم خودم را نیمه .. هاجـ .. باز درهمش می ریزم .. نگاه می کنم به طرح های کودکانه .. همه جا پر است.. می نویسم  .. هــــــــا  .. از من و تو فقط یک هــا وجود دارد .. آنهم با موجها رفتنی است..

نظرات 6 + ارسال نظر
باشماق دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 11:15 ق.ظ

کاشک برای همیشه اون اسمها در کنار ساحل که با چوب حکاکی شده بود از ما یادگار می موند مثل یادگاری که بر ساقه اون درخت سپیدار هنوز که هنوز است مانده است در حالیکه از تو نشانی نیست

حسینا جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 09:54 ب.ظ http://acappuccino.blogsky.com/

اسم ها مان را موج ها بردند
خودمان را باد

behzad جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 04:12 ب.ظ http://bdaily.bloghaa.com

زیبا بود هاجر خانم
زیبا وبا احساس
__
اگر حسش رو داشتی به وب منم سر بزن
بدرود

مشهدی پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://seda75.persianblog.ir

سلام.بسیار زیبا بود.ایهام قشنگی بکار بردی.از اسمت و از زندگی فقط یک ها... مونده.نه فقط از از تو که از همه مون.راستی از ما که هیچ نمونده، حتی یه مه کوچک.اونهم خیلی وقته دود شده و رفته هوا.

آینه ی نابینا پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 01:38 ب.ظ http://ayeneyenabina.lxb.ir

سلام دوست من !
متنی ک پست گذاشتین ؛‌تداعی کننده ی خاطرات تلخ و شیرین خیلی از ماس . ی های بجا مونده از ماها شاید برای همیشه دیگه ما بودنش رو از دست بده .
غم انگیز بود .

Nima سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 07:59 ب.ظ http://Darkknight.blogsky.com

زیبا و با احساس

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد