فقط می شمارم
روزها را یکی پس از دیگری
فقط می گذرانم
چقدر تکراری شده ام ..
ما هم همه داریم میشماریم نگران نباش تنها نیستی.
سلام.امیدوارم به زودی از شمارش روزها خسته بشی و به وبلاگنویسی بپردازی.
به نام خدای بهار آفرینبهار آفرین را هزار آفرینبه جمشید و آیین پاکش درودکه نوروز از او مانده در یاد بودنوروزتان فرخنده
ماهی را که در کیسه می بیبینم که خودش را به این طرف وآن طرف می زند یک حالی می شوم :درست مثل مندارد احساس خفگی می کنددارد از من کمک می خواهدگره کیسه را باز می کنم و ماهی را روی خاک می اندازم .احساس خوبی دارماو دیگر نارا حت نیستدیگر خودش را این طرف وآن طرف نمی اندازدبعد میروم روی یک بلندی می ایستمو روی خاک پرت می شومخودم رامثل ماهی آزاد می کنممی خوام به خودم کمک کنمتا دیگر احساس خفگی نکنم !
ما همیشه غصه ی چیزای را می خوریم که هنوز هم داریمش وغصه می خوریم که نکنه از دستش بدهیم وقتی هم از دستش دادیم باز هم غصه می خوریم
شما هم به یک نواختی رسیده ای ؟یاد اون داستان هایی که تو وبلاگ می آوردی و آنا هم نظر می گذاشت بخیر
ما هم همه داریم میشماریم نگران نباش تنها نیستی.
سلام.امیدوارم به زودی از شمارش روزها خسته بشی و به وبلاگنویسی بپردازی.
به نام خدای بهار آفرین
بهار آفرین را هزار آفرین
به جمشید و آیین پاکش درود
که نوروز از او مانده در یاد بود
نوروزتان فرخنده
ماهی را که در کیسه می بیبینم که خودش را به این طرف وآن طرف می زند یک حالی می شوم :
درست مثل من
دارد احساس خفگی می کند
دارد از من کمک می خواهد
گره کیسه را باز می کنم و ماهی را روی خاک می اندازم .
احساس خوبی دارم
او دیگر نارا حت نیست
دیگر خودش را این طرف وآن طرف نمی اندازد
بعد میروم روی یک بلندی می ایستم
و روی خاک پرت می شوم
خودم رامثل ماهی آزاد می کنم
می خوام به خودم کمک کنم
تا دیگر احساس خفگی نکنم !
ما همیشه غصه ی چیزای را می خوریم که هنوز هم داریمش
وغصه می خوریم که نکنه از دستش بدهیم
وقتی هم از دستش دادیم
باز هم غصه می خوریم
شما هم به یک نواختی رسیده ای ؟
یاد اون داستان هایی که تو وبلاگ می آوردی و آنا هم نظر می گذاشت بخیر