تنهایی

اینهمه تنهایی رو به ما می چشونی که خودت رو درک کنیم؟!!    

 

 

چه راحت تنهاییم پر میشد

 سالها پیش که به دبستان میرفتم اولین نقشی که با خودکار روی ساق پایم کشیدم صورت گل انداخته یک دختر بچه دبستانی بود شبیه عروسکهای پارچه ای، شبیه خودم....

و چه آسان تنها می شدم

وقتی در حمام با کیسه لیفی که مادر بزرگ برایم  بافته بود پاهایم را با  کف صابون  می پوشاندم و  آب که نقش تنهاییم را نمایان می کرد. 

 

سهراب

پرس و جو کنان بلاخره آن استخری را یافتیم که سهراب کنار آن شعر می سرود ... جایی بسیار خلوت و آرام که تنها یک زن میانسال آن اطراف بچشم می خورد... من جلو رفتم و از او سوال کردم... گفت اینجا دو سه نفری هستند که او را می دیده اند و بخاطر دارند ولی در حال حاضر اینجا نیستند... ... ...   

و چنان محو آن محل شدیم که فراموش کردیم عکس بگیریم. فقط به تماشایی و آهی و لبخندی گذشت و سپس بازگشتیم.  

گذر من

 

ده سال پیش با دیدن اولین موی سفیدی که در لابلای موهایم می درخشید خرسند و شادمان شدم و شاید مغرور! موهایم را که شانه میزدم به اش خیره می شدم، احساس بزرگ شدن تن جوانم را جوان تر می کرد... به زودی دو تا، سه تا، پنج تا، ده تا و... تا وقتی قابل شمارش بودند جذاب و دوست داشتنی می نمودند.

به مرور متوجه شدم از این سفیدک های پررو که خود را بیش از حد نشان میدهند متنفر شده ام. یک روز تصمیم گرفتم موهای سفید را از ته بچینم. خواهرم یکی یکی آنها را به دام می انداخت و با احتیاط سر می برید. سال به سال بیشتر و بیشتر شدند... همینکه غیرقابل شمارش شدند، قلمو را برداشتم و با دقت نقاطی که برق سفید و درخشانشان می خواست کورم کند را سیاه کردم. خواهرم به من کمک کرد تا همه خائنان سفید را به چنگ رنگ بیامیزم. 

کی خواهم توانست آنها را همانطور که بازتاب گذر من اند، بپذیرم؟! 

تاریکخانه

امشب بیش از هر زمان دیگری می توانم «صادق هدایت» رو درک کنم 

اونقدر درک که «تاریکخانه» عجیبش رو تمنا می کنم... اگر مرگ نبود واقعا چه امیدی به ادامه زندگی بود؟! تنها امیدم اینه که مرگی در کاره و قراره از این دنیا به جای دیگه ای بریم.... اما اگر جای دیگه ای در کار نباشه چی؟! 

  

میدونم با تمام نزدیکی که به اون چشمهای گرد هدایت ـ که همیشه از توی قاب و پشت عینک به دنیا و به من نگاه عجیبی می کنه ـ احساس می کنم هرگز نمی تونم اونقدر درکش کنم و بهش نزدیک بشم که فراتر از انتظار تاریکخانه ای او  دست بکار دیگری بزنم...   

 

مهم اینه که زندگی هیچ چیزی نداشت که بهم هدیه کنه ... نه شادی هاش قشنگ بود و نه غصه هاش دلچسب... ولی من یه چیز با ارزش دارم که بهش هدیه کنم ... هرچند قدر نمیدونه... راستی اگه من یه اسب بودم بهتر نبود؟!   

 

هیدروتراپی (انجام حرکات ورزشی در آب)

خیلی ها سوال می کنند که هیدروتراپی (انجام حرکات ورزشی در آب) چه فایده یا چه اثری دارد؟

قانون بیونسی ارشمیدوس می گوید وقتی که بدن انسان بطور کامل یا قسمتی از آن در مایع قرار بگیرد، در حالت استراحت، نیرویی برابر با وزن مایع جابجا شده بر آن و بطرف بالا وارد می شود. بیونسی، نیرو بوده و می تواند برای حرکاتی که در آب انجام می شود بعنوان کمک یا مقاومت مطرح شود. مقدار نیرو اثر گشتاوری آن حول یک نقطه ثابت (محور) است که در این مورد نیرو، بیونسی آب و نقطه ثابت مفصل انسان است.

وقتی اندام بطرف سطح آب می آید اثر گشتاوری افزایش می یابد و برعکس وقتی به سمت عمق آب حرکت می کند کاهش می یابد. اضافه شدن یک جسم شناور یا افزایش طول بازوی اهرم موجب افزایش اثر گشتاوری می شود. اهمیت عملی این موضوع این است که بیونسی به حرکت به سمت بالا (برعکس جاذبه) کمک کرده و به حرکت به سمت عمق آب مقاومت می دهد. وقتی عضو در سطح افقی حرکت داده شود، بیونسی و وزن مخصوص با هم در تعادلند. بنابراین بیونسی می تواند برای حرکت بعنوان حامی، کمک یا مقاومت مطرح شود. یکی از مزیت های اصلی تمرین در آب، کاهش نیروی تحمل وزن است. در روی زمین مرکز جاذبه به بدن درست جلوی مهره دوم ساکروم قرار دارد ولی در آب مرکز جاذبه در سطح ریه ها متمرکز است و بر این اساس هیدروتراپی کمک بسیار خوبی به حرکت یا بازآموزی عضلات است.

*********** 

باور نکن تنهایی ات را 

من در تو پنهانم تو در من 

از من به من نزدیک تر تو 

از تو به تو نزدیک تر من